مهدی سهیلی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1215
نویسنده : آوا فتوحی

زندگی‌نامه

مهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی در هفتم تیر ماه سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. نیای مادرش «اصفهانی» و نیای پدرش «تهرانی» بود. در ۱۹۵۷ چند اثر از وی را در مسکو به چاپ رساندند. او سال‌ها در رادیو ایران برنامه اجرا کرد. او در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشته است. وی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ در سن ۶۳ سالگی در گذشت .

آثار

  • بیا با هم بگرییم
  • بوی بهار می‌دهد
  • بزم شاعران
  • شاهکارهای صائب تبریزی و کلیم کاشانی
  • اشک مهتاب
  • طلوع محمد
  • پرواز در آسمان شعر
  • مشاعره
  • شعر و زندگی
  • یک آسمان ستاره
  • گنج غزل
  • چشمان تو و آیینهٔ اشک
  • هزار خوشهٔ عقیق
  • کاروانی از شعر
  • باغ‌های نور
  • لحظه‌ها و صحنه ها
  • گنجوارهٔ سهیلی
  • اولین غم و آخرین نگاه
  • نگاهی در سکوت
  • ضرب المثل‌های معروف ایران
  • مرا صدا کن
  • سرود قرن و عقاب
  • چه کنم دلم از سنگ نیست.

مهدی سهیلی در سال 1347 با انتشار کتاب (اشک مهتاب) برگ زرین و ارزشمندی به دفتر افتخارات خود افزود استقبال عجیب مردم از این مجموعه شعر در تاریخ کتاب جدا" بی سابقه بود و هیچ ناشری به خاطر ندارد که دو هزار نسخه از مجموعه شعری به مدت دو ماه آنچنان نایاب شود که شیفتگان فراوانش با کوشش بسیار از به دست آوردنش بی نصیب بمانند با استقبال اعجاب انگیز مردم از اشک مهتاب بر همگان مسلم گردید که آثار مهدی سهیلی در میان مردم شعر دوست و سخن شناس ایران پایگاهی بس عظیم و ارجمند دارد.
سخنی در چاپ چهارم این کتاب از مهدی سهیلی:
سپاس خداوند بی مانند را که به شعرم زندگی داد و بر اندیشه ام تابندگی بخشود.
سر تسلیم و بندگی بر آستان مهر آفرینی می سایم که نگین شعرم را بر انگشتری دلهای مردم این سرزمین نشاند.
تنها لطف عمیم او بود که چاپ کتاب مرا به گونه یک حادثه در آورد زیرا هیچ سالخورده ای به یاد ندارد که در دو سال مجموعه شعری از شاعران معاصر چهار نوبت در 15000 نسخه چاپ شود .
اگر به قول سعدی :<قصب الجیب حدیثم را همچون شکر می خورند> باز هم مهربان پروردگار را سپاس می گویم که مهر مردم صاحب نظروسخن شناس ایران را به هواداری سخنم بر انگیخته است.
اینک شعری از این شاعر توانمند ایران زمین:
{دختر زشت}
خدایا بشکن این آیینه ها را
که من از دیدن آیینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم

از آن روزی که دانستم سخن چیست
همه گفتند این دختر چه زشت است
کدامین مرد او را می پسندد
دریغا دختری بی سرنوشت است

چو در آیینه بینم روی خود را
در آید از درم غم با سپاهی
سیه روزی نصیبم کردی اما
نبخشیدی مرا چشم سیاهی

به هر جا پا نهم از شومی بخت
نگاه دلنوازی سوی من نیست
از این دلها که بخشیدی به مردم
یکی در حلقه گیسوی من نیست

مرا دل هست اما دلبری نیست
تنم دادی ولی جانم ندادی
به من حال پریشان دادی اما
سر زلف پریشانی ندادی

به هر جا ماهرویان رخ نمودند
نبردم توشه ای جز شرمساری
خزیدم گوشه ای سر در گریبان
به درگاه تو نالیدم به زاری

چو رخ پوشم ز بزم خوبرویان
همه گویند او مردم گریز است
نمی دانند زین درد گرانبار
فضای سینه من ناله خیز است

به هرجا هم گنانم حلقه بستند
نگینش دختری ناز آفرین بود
ز شرم روی نا زیبا در آ جمع
سر من لحظه ها بر آستین بود

چو مادر بیندم در خلوت غم
ز راه مهربانی می نوازد
ولی چشم غم آلودش گواه است
که در اندوه دختر می گدازد

به بام آفرینش جغد کورم
که در ویرانه هم نا آشنایم
نه آهنگی مرا تا نغمه خوانم
نه روشن دیده ای تا پر گشایم

خدایا بشکن این آیینه ها را
که من از دیدن آیینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم

خداوندا خطا گفتم ببخشای
تو بر من سینه ای بی کینه دادی
مرا همراه رویی ناخوشایند
دلی روشن تر از آیینه دادی

مرا صورت پرستان خوار دارند
ولی سیرت پرستان می ستایند
به بزم پاک جانان چون نهم پای
در دل را به رویم می گشایند

میان سیرت و صورت خدایا
دل زیبا به از رخسار زیباست
به پاس سیرت زیبا کریما
دلم بر زشتی صورت شکیباست
***





:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com